روانشناسى مبتنى بر حيات روحانى انسان
ويژگى منحصر به فرد روانشناسى يونگ، توجه اش به دين و سنت هاى روحانى است. او حتى به تعاليم عرفانى و روحانى شرق مى پرداخت و مى كوشيد حقايقى را دريابد كه شامل حال همه انسان ها باشد و در مواضع مشترك فرهنگ ها و افسانه هاى ملل گوناگون جارى شود و همين «معرفت مشترك درونى» او را به انديشه «ناخودآگاه جمعى» رساند كه يكى از كانون هاى اصلى انديشه يونگ به شمار مى رود. از نظر يونگ بخش عمده اى از جريان شفاى انسان، حيات روحانى اوست.
تأكيد يونگ بر «ناخودآگاه جمعى» همراه با اهميت دادن بر «سرگذشت هر فرد»، روانشناسى تحليلى او را از يك روانشناسى ماشينى به يك روانشناسى روحانى سوق مى دهد. مى توان سه شاخصه اصلى روانشناسى تحليلى يونگ را اينچنين برشمرد:
ـ روش درمانى كه هدف آن نه فقط درمان اختلالات ذهنى و عصبى، بلكه كمك به افراد سالم است تا متعادل تر و خودآگاه تر رفتار كنند.
ـ كوشش در تهيه نقشه اى از «روان» انسانى براى درك بهتر كار آن.
ـ اكتشاف جنبه هاى عميق تر روانشناسى انسانى از طريق مطالعه اعتقادات دينى، رؤياها، افسانه ها، نشانه ها و موارد غيرمتعارف.
سايه و نقاب شخصيتى انسان
يكى از نظريه هاى مشهور يونگ كه امروزه قبول عام يافته طبقه بندى او از انواع شخصيت ها برپايه دو مفهوم درونگرا و برونگرا است. شخصيت برونگرا اجتماعى، معاشرتى و خوشبين است و شخصيت درونگرا بيشتر تمايل دارد كه از واقعيت خارجى دورى كند و جذب دنياى درونى خود شود و اين ويژگى او را از اجتماع و روابط اجتماعى كمى دور مى كند. اين دو ويژگى شخصيت با چهار كنش احساس، عواطف، تفكر و الهام توأم مى شود و انواع روانشناختى انسان را به دست مى دهد.
يكى از تمايزهايى كه يونگ در تحليل شخصيت افراد برمى شمارد تمايز بين «پرسونا» و «سايه» است. پرسونا، نقابى اجتماعى و القا شده از سوى اجتماع است كه خود واقعى در پشت آن قرار دارد. وجود چنين نقابى ضرورت گريزناپذير است اما خويشتن واقعى انسان ممكن است خود را قوياً با پرسونايش يكى بگيرد يا اصلاً پرسوناى مناسبى به وجود نياورد و بدين ترتيب از رسيدن به كمال و تحقق وجودى باز ماند. نقطه مقابل اين جزء پذيرفته شده شخصيت، «سايه» است كه مجموعه اى مردود و سركوب شده از تمايلات، عواطف و گرايشات است كه در رؤياهاى ما به صورتى ناخوشايند يا خصومت آميز تجسم پيدا مى كنند. سايه ضرورتاً خصلتى كودكانه دارد زيرا به دور از فرآيند بلوغ يا تحصيل و يادگيرى است. ناتوانى در اذعان به وجود سايه هميشه يك خطر بالقوه براى شخصيت است. زيرا به عقيده يونگ، سايه تصديق نشده و ناديده گرفته شده قوى تر و خودسرتر از سايه اى است كه به وجودش اذعان شده و مورد قبول قرار گرفته است.
به تعبير يونگ؛ سايه وجه حيوانى وجود فرد است. هر فردى سايه اى دارد و از آنجا كه سايه محصول آگاهى و عواطف خاص واپس رانده شده است به ناخودآگاه شخصى تعلق دارد. «خود» (كه مى گويد ما كه هستيم) و «سايه» (جنبه هاى منفى ما كه مورد انكار ماست) به صورت يك جفت متعادل با هم كار مى كنند.
نيمه پنهان
يكى ديگر از جنبه هاى كليدى تحليل يونگ توصيف آنيما و آنيموس شخصيت انسان است. انگاره يا تصويرى كه عنصر زنانه را در مردان و عنصر مردانه را در زنان به وجود مى آورد، يونگ به ترتيب آنها را آنيما و آنيموس مى نامد. آنيما تعيين مى كند كه مرد جنس مقابل را چگونه مورد ادراك و شناخت يا سوءفهم قرار مى دهد. آنيما يك انگاره يا تصوير جمعى موروثى راجع به زن است. يونگ آنيما را خاصه با عملكرد احساس مرتبط مى داند و آنيموس را با عملكرد تفكر، و بنا را بر اين مى گذارد كه احتمالاً در مردان انديشه و تفكر و در زنان احساس غلبه دارد. آنيما و آنيموس به همراه پرسونا و سايه به ناخودآگاه جمعى تعلق دارند. آنها ازجمله كهن الگوها (archetypes) هستند. كهن الگوها از عميق ترين و قديمى ترين درون مايه هاى موجود در روح انسان و از تظاهرات ناخودآگاه جمعى اند. آنها محصول تاريخ زندگانى شخصى افراد نيستند. بلكه داراى خصلت فراگير هستند و درهمه انسانها حضور دارند.
درك مبانى نظرى تحليل هاى يونگ چندان آسان نيست و خود او بر اين امر اذعان داشت. با توجه به اين كه گذر ازمجموعه ۲۰ جلدى آثار يونگ سهل نيست اما نويسنده اين اثر، روت اسنودن، سعى كرده با بيانى صريح و شيوا در اين كتاب به معرفى عمومى يونگ و آثار او بپردازد و به اين اعتبار مجموعه اى گردآورده به منظور آشنايى با مبانى روانشناسى تحليلى يونگ كه مترجم هم با ترجمه روان و خوشخوان خود به صراحت و روانى فهم اثر افزوده است. اين اثر در ۱۰ فصل تدوين شده است كه محورهاى اين فصول را مى توان چنين برشمرد؛ زندگى و كار يونگ، دوران اوليه زندگى يونگ، دنياى درون يونگ، اكتشاف روان، سفر روان، رؤياها و نشانه ها، شخصيت و روابط، پديده هاى نامتعارف و اسرارآميز، دين و روحانيت، يونگ به عنوان يك ژرف انديش.
مرتب سازی براساس :