آمارتیا سن از چهرههای نامدار و محبوب عصر ماست. جایزة نوبل اقتصاد 1998 به او تعلق گرفت، اما شهرت و احترام او در محافل علمی و اجتماعی جهان فراتر از آنی است که به یک برندة علمی نوبل روا میدارند. او اخلاق و انسانیت را از اقتصاد جدا نمیداند و مبارزة جهانی برای فقرزدایی را عامل مؤثری در برقراری صلح و آرامش جهان قلمداد میکند. آمارتیا سن در این کتاب ضمن انتقاد از سامانههایی که همچون اشتراکیگرایان هویت تکواره را ترویج میکنند و برای هویتهای دیگر فرصت عرضاندام و بقا قائل نیستند و در نتیجه خشونت آفرین میشوند، به نظریة برخورد تمدنها که هانتینگتون منادی آن است نیز معترض است و آن را تبعیضآمیز، یکسونگر و مقرون با پیشداوریِ خودخواهانة دیدگاهِ برتریطلب غربی نسبت به دیگران میداند. به نظر سِن، تفکیک تمدنی جهان و رویارو قرار دادن آنها نهتنها به صلح کمکی نمیکند بلکه خود خشونتآفرین است. سِن همچنین به مبنای تفکیک دینی جهان معترض است، زیرا انسانها دارای هویتهای گوناگون هستند و تفکیک بر اساس یک هویت، نادیده گرفتن دیگر جنبههای انسانی و تقلیلدادن ارزش انسان است. به عقیده آمارتیا سن، درست است که غرب در طی چند دهه در بسیاری از زمینههای علمی و فنی پیشی گرفته، اما در همین دوران، با رفتارهای استعماری، نقطة سیاهی در تاریخ سیاسی و اجتماعی و حتی اقتصادی خود برجای نهاده است. از دیگر آثار آمارتیا سن میتوان به اخلاق و اقتصاد، توسعه بهمثابه آزادی، و هندِ جدلی اشاره کرد. سِن استاد دانشکده اقتصاد لامونت در دانشگاه هاروارد است و پیش از این مدیر ترینیتی کالج در کمبریج انگلستان بوده است. در این ترجمه واژة «تکواره» در مقابل singular و «تکوارگی» در برابرsingularity آمده است. در همهجا «مذهب» در مقام دین و، بهطور کلی، در مقابل religion آمده است.
بسیاری از اعمال خشونتبار با نتایج تلخ و ناگوار و قابل محکومیت همراه بوده است، اما مسئولیت آنگونه واکنشها در شرایط استیصال تحمیلی با کسانی است که از راهحلهای عادلانه حمایت نکردند و چشمان خود را بر تروریسم دولتی و زورگوییهای جابرانه بستند. تعامل و عقلانیت امری دوجانبه است. وقتی گلوی کسی را بفشارید، دستتان را گاز خواهد گرفت، در نتیجه نمیتوانید به وحشیانه بودن عمل گازگرفتن استناد کنید. حال باید پرسید که آیا ژنرال دوگل تروریست بود؟ فرق او با مقاومت غیراروپایی دقیقاً در همان جایگاه چیست؟ بیتردید باید با بیعدالتی که مادر تروریسم است مبارزه شود و، با احترام نه با تحقیر، در مقابل غرامت و پوزش، انتظار سازش و گذشت و مصالحه داشته باشند! نکتة دیگری که در این مقدمه کوتاه باید یادآور شوم، گذشته از آن مبانی تاریخی، فراموشکاری کسانی است که امروزه تروریسم را بهخاطر اعمال شرارتآمیز چند دیوانۀ مسلمانِ منحرفِ سلفی که غالباً هم در اردوگاههای آموزشی خودشان در افغانستان و پاکستان در جنگ خودشان با کمونیسم و شوروی پرورانده شدند، با اسلامیت و مردم کشورهای اسلامی برابر میدانند و با اهانتها و رفتارهای تحقیرآمیز خودشان بر این خصومت دامن میزنند. مقصودم از فراموشکاری، یادآوری دهها عملیات خشونتبارشان، غیر از واکنشها و کشتارهای گستردة نظامی آنهاست، که هیچ توجیه مقاومتی و مشروعی نداشت. میخواهم بپرسم که آیا کشتارهای متقابل نیروهای پروتستان و کاتولیک ایرلند شمالی نیز اسلامی بود؟ آیا فجایع اتا، نیروهای اقلیت استقلالطلب باسک، اسلامی است؟ آیا مقاومت کُرس اسلامی است؟ آیا تروریسم مافیای مواد مخدر و قمار و فحشا با سابقة هشتاد ساله در آمریکا اسلامی است؟ آیا بریگادهای سرخ در ایتالیا و ژاپن با آن همه فجایع، اسلامی بودند؟ آیا تروریستهای باودر ماینهف در آلمان اسلامی بودند؟ آیا آن انفجار زهرآلود در متروی توکیو بهوسیلة مسلمانان انجام شده؟ آیا انفجار مرکز دولتی اوکلاهما سیتی بهوسیلة مسلمانان انجام شد؟ آیا صدها حادثه کابوییِ به گلولهبستن کلاسها در مدارس و دانشگاههای آمریکایی بهوسیلة مسلمانان انجام شده است؟ آیا جنایتکاران تجارت کوکایین که گاه کل یک دولت آمریکای جنوبی را در اختیار یا گروگان خود دارند، اسلامی هستند؟ آیا فجایع کنگو را مسلمانان پدید آوردند، آیا کشتارهای سیاسی در شیلیِ دوران پینوشه و در آرژانتین نظامیان و مواردی از این دست تروریسم اسلامی است؟
مرتب سازی براساس :